بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان: مسلّم بودن وجود خالق هستی
گروه ۱: پاسخهای مربوط به حقانیت توحید
شماره: ۱۰
نوع پاسخ: نوشتاری و صوتی
– پاسخ صوتی را در پایین متن دریافت نمایید.
تاریخ ثبت: دوازدهم دی ماه چهارصد و سه
سؤال:
وجود خدا را اثبات کنید.
پاسخ نوشتاری:
هر چند در نوشتار و صوتی کوتاه شمارۀ یکم همین گروه این مطلب به صورت موجز و در عین حال کفایت کننده جواب داده شده است، ولی با طرح مجدد این درخواست بر توضیحات افزوده و می گوییم:
همانطور که در آنجا گفتیم، با توجه به کثرت و سرشار بودن دلایل در این مورد، اثبات این حقیقت از وافرترین و محکمترین حجتها برخوردار است؛ و دلایل در این زمینه بسیار گویا و قابل درک برای عموم و منطبق با فطرت انسانی می باشد، و جز کسی که از حقیقت بگریزد و نخواهد بفهمد که این دلایل واضح او را اشباع خواهد نمود.
در پاسخ قبلی محور بر اساس اصل خلقت مخلوقات بود و این که هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که حتی کوچکترین دستگاه و سازه خود به خود و با مرور زمان ایجاد شده باشد، و چطور ممکن است آسمان برافراشته با این لطافت و زمین متمرکز با این پیچیدگی و ضخامت و انواع مخلوقات و عجایبی که در آنهاست، بدون تدبیر و بدون خالق ایجاد شده باشند!؟ که در اینجا از تکرار آن موارد که در نوع خود کافی و وافی هستند صرف نظر نموده و محور جدیدی را در ارائۀ براهین در این زمینه می گشاییم.
آن محور جدید حکمتهای موجود در مخلوقات و نحوۀ ساخت سنجیده و دقیق آنهاست، که باز با قدرت ثابت می کند که محال است این حکمتها و ظرافتهای دقیق جز از جانب خالق و حکیمی توانا و خبیر در آنها قرار داده شده باشد.
و از مدعیان باطل بایستی سؤال نمود؛ که اگر قرار باشد عدم وجود خالق و مدبّر و خود به خود ایجاد شدن چنین خلقت حکیمانه و سنجیدهای را ایجاد نماید، پس با وجود خالق و مدبّر چگونه خلقتی ایجاد خواهد شد؟!
به عبارت دیگر آنان که چنین خلقت حکیمانه و سنجیده را ناشی از رها بودن و خود به خود ایجاد شدن و به اصطلاح تکامل در طبیعت می دانند، بایستی توضیح دهند که پس اگر خالق و سازندهای مدبّر و حکیم این خلقت را خلق و تدبیر نموده بود چگونه بود؟ و آیا چیزی غیر از این و یا امثال آنچه که هست می بود؟
منکرین این حقیقت چگونه حاضر می شوند حتی آن را مطرح نمایند؟ آیا از انکار چنین واضحاتی از خودشان تعجب نمی کنند؟ این همه حکمت و تدبیر، بدون خالق حکیم و مدبّر ایجاد شده است؟
گاها برای موجه جلوه دادن بیانات بی اساس خویش به وجود قوانین و فرضیههای فیزیکی و غیره که طبیعت را بر اساس آن استوار می دانند استناد می کنند؛ در حالی که:
اولا: آیا باز این قوانین خود به خود ایجاد شدهاند یا حکیم مدبّری آنها را وضع نموده است.
ثانیا: اگر صرفا این قوانین حاکم می باشند چرا در مواردی خلاف آنها اتفاق می افتد؟
برای بیان حکمتها از کجا بگوییم؟ مثال آن مانند کسی است که وارد باغستانی عظیم و حاوی انواع فراوانی از میوهجات بسیار عالی و با کیفیتی متعالی شده است و متحیر است که برای معرفی عظمت باغستان و عالی بودن کیفیت محصولات آن جهت شناساندن مقام شامخ مؤسس و مدبّر آن از کجا و کدامین محصول آغاز کند!
ولی به هرحال بایستی نمونهای را معرفی و بیان نمود؛ شاید یکی از بهترین نمونهها، بیانی هر چند بسیار مختصر و با زبانی ساده از خلقت حکیمانه و دقیق بدن خودمان باشد، و این که کدامین عقل و عاقل می پذیرد که چنین مخلوقی جز توسط قادری حکیم ایجاد شده باشد؟
آری، همین کالبدی که در مدت زندگانی محل اسقرار روح ما می باشد، و به عبارت دیگر همین بدن انسان، مجموعهای از چندین دستگاه و سیستم حکیمانه و پیچیده و دقیق و منظم است، که هرکدام مرتبط با دیگری وظیفۀ خود را انجام می دهند و مجموعاً توسط سیستم اعصاب خودکار و ارادی و ترشح هورمونها کنترل می شوند.
که ما با توجه به منابع فیزیولوژیک پزشکی مورد قبول همگان فقط عملکرد برخی از دستگاههای بدن انسان را، همانطور که گفتیم بسیار مختصر و با زبانی ساده و قابل درک برای عموم توضیح می دهیم، تا هرچه بیشتر حقیقت وجود خالق مدبّر آن واضحتر شود. و چون مطالبی که ذکر می شود مورد قبول همگان است، جز در موارد خاص، نیازی به ذکر مأخذ در همۀ موارد نیست.
دستگاه گوارش از دهان به عنوان محل ورود خوراکی و آشامیدنی شروع می شود. دندانها به طوری دقیق و حکیمانه چیده شدهاند که غذای ورودی ابتدا تکه تکه و سپس آسیاب شود. همزمان بزاق دهان ترشح گردیده و هم غذای آسیاب شده را مرطوب و مناسب بلعیده شدن می کند و هم با آنزیمهای موجود در خود کمک به هضم آن می نماید. سپس غذای آمادۀ بلع به سمت چهار راه حلق می رود و برای آنکه اشتباهاً وارد دستگاه تنفس نگردیده و شخص هلاک نشود، به طور لحظهای مسیر به آن سمت مسدود می گردد و خوراکی و نوشیدنی منحصراً وارد مری و از آنجا وارد معده می شوند.
محیط معده قویا اسیدی و حاوی آنزیمهای مختلف جهت هضم انواع خوراکیهاست و گوشت و مواد پروتئینی نیز در آن هضم می شوند، ولی خود بافت معده در مقابل این عوامل مقاوم خلق شده است، که اگر چنین نبود خود معده نیز به سرعت هضم و پاره پاره می شد.
غذا پس از طی مراحل هضم اسیدی در معده، به طور کنترل شده از دریچۀ موجود عبور نموده و وارد اثنی عشر می گردد؛ که در آنجا از طرفی از غدهای به نام لوزالمعده مادهای قلیایی جهت خنثی کردن اسید، و همچنین آنزیمهای مناسبِ محیط جدید جهت ادامۀ روند هضم، و از طرفی مواد صفراوی از کیسه و مجرای صفرا، ترشح می شود. سپس در ادامه همزمان با ادامۀ روند هضم، مواد موجود در طول حدود شش متری رودۀ کوچک، با توجه به چینها و پرزهای موجود، در سطحی با تخمین حدود چهار هزار و پانصد متر مربع (۱)، با حرکتی کنترل شده عبور می کنند؛ و مواد مفید و لازم جذب خون می گردند، و مواد زائد وارد رودۀ بزرگ گردیده و با ایجاد احساس دفع در شخص از بدن دفع می شوند.
از طرفی چون خون حاوی مواد غذایی جذب شده است نیاز به پالایش داشته و ورود مستقیم آن به قلب خطرناک است، به عنوان تنها مورد استثناء در سراسر بدن، این خون ابتدا از طریقی وریدی به نام ورید باب به پالایشگاه بزرگی به نام کبد می رود تا شکل اصلاح شدۀ آن بتواند وارد قلب گردیده و مواد غذایی لازم و قابل استفاده را به سراسر بدن برساند.
حال کدامین عقل سالم می پذیرد که این همه حکمت و دقت سنجیده و معیّن، خود به خود و بدون خالقی حکیم و توانا ایجاد شده باشد!
و باز عجیبتر از دستگاه گوارش، دستگاه گردش خون با مرکزیت قلب به عنوان یک پمپ خودکار و خستگی ناپذیر و بعلاوه حدود حداقل طول نه هزار کیلومتر رگ و مویرگ است (۲)!
در این سیستم، خون حاوی غذای پالایش شده و قابل استفادۀ سلولها توسط سیاهرگ های کبدی وارد حفرۀ سمت راست بالای قلب (دهلیز راست) می گردد. و از آنجایی که سلولها جهت ادامۀ حیات علاوه بر غذا به اکسیژن نیز نیازمندند، این خون حاوی غذای مناسب سلولها و در عین حال بدون اکسیژن، همراه سایر خونهای بی اکسیژن شدۀ وارد شده به همین حفره، با انتقالی دقیق و منظم و عبور از دریچۀ موجود (دریچۀ سه لختی) به حفرۀ پایین همان سمت (بطن راست) می ریزد، و سپس برای اکسیژن گیری و تخلیه دی اکسید کربن به سمت ریهها پمپاژ می شود.
سپس مجموعۀ خون اکسیژن دار و حاوی مواد مغذی، عملا با همان نیروی ناشی از پمپاژ قلب، مجددا به سمت قلب بر می گردد و این بار وارد حفرۀ بالایی سمت چپ قلب (دهلیز چپ) می شود. و این خون باز با انتقالی دقیق و منظم و عبور از دریچۀ موجود (دریچۀ میترال) به حفرۀ پایین همان سمت چپ (بطن چپ) وارد گردیده و هنگام انقباض بطن با فشار به درون شریانهای اصلی پمپاژ می شود؛ و از آنجا به تمامی سلولها، از جمله سلولهای مغزی و خود سلولهای عضلات قلب می رسد و مواد مغذی لازم و اکسیژن را به آنها تحویل داده و دی اکسید کربن و مواد زائد را از آنها می گیرد و مجددا از طریق وریدها راهی دهلیز راست قلب می شود.
البته در این میان خونِ حاوی مواد زائد سلولها طی روندی خاص به تصفیه خانۀ کلیهها رفته و در دستگاه ادراری پاکسازی می شود، که باز این خود دستگاه عظیمی است که اگر چند روزی فعالیت آن متوقف شود، شخص در اثر مسمومیت از دنیا خواهد رفت.
روال کار قلب و نحوۀ پمپاژ این پمپ بدون موتور و در عین حال بی توقف در مدت حیات شخص نیز آنقدر سرشار از حکمتها و امور تنظیم شدۀ دقیق است که تصور خود بخود ایجاد شدن و بدون خالق و مدبّر بودن آن، فکاهی مضحکی بیش نیست.
می دانیم که در انسان بطور معمول قلب که اندازۀ یک مشت می باشد در هر دقیقه حدود هفتاد بار و در شبانه روز حدود صد هزار بار منقبض و منبسط می شود، که به صورت ضربان در محل خود قلب و برخی از نقاط عبور شریانها قابل لمس و قابل شمارش است. در نتیجه این پمپ عضلانی در هر دقیقه حدود پنج تا شش لیتر و در شبانه روز حدود هشت هزار لیتر خون را پمپاژ می کند.
مشخص است که در هر ضربان که در کمتر از یک ثانیه انجام می شود بایستی چه دقت حساب شدهای در کار باشد تا تخلیطی حاصل نشود؛ آری در هر انقباض ابتدا دهلیزهای پر شده منقبض می شوند و دو دریچه سه لختی و میترال که فقط یک طرفه عمل می کنند باز می گردند و خون از دو حفرۀ بالا (دهلیزها) به دو حفرۀ پایین (بطنها) وارد می گردد و بلا فاصله با پر شدن بطنها، دو دریچۀ سه لختی و میترال مسدود می گردند تا هنگام انقباض بطنها خون به دهلیزها برنگردد، و سپس بطنها منقبض می شوند و دو دریچۀ موجود در ابتدای شریانها که هنگام ورود خون به بطنها بسته بودند باز می شوند و خون در دو مسیر ذکر شده از بطنها با فشار به بیرون رانده می شود.
حال آیا این تدابیر و ظرافتها و مانند آنها آیه و نشانه و دلیل محکم بر خلق آنها توسط خالقی قادر و توانا و حکیم و دانا نیست؟
واضح است که در بدن ما هنوز چندین دستگاه و صدها حکمت از این قبیل وجود دارد که در این مختصر مجالی برای ذکر آنها نیست؛ که تمامی آنها خلقتی حکیمانه و تدبیری عالمانه را ثابت می کند و آنچه که ذکر شد اندکی از بسیار است.
آیا این همه برهان تنها در وجود خودمان، دلالت کننده و آیه و نشانۀ از جانب خداوند نیستند؟ و می بینیم که خداوند در سورۀ ذاریات، پس از ذکر دلالتها و آیات موجود در زمین، به وجود دلالتها و آیات در وجود خود ما اشاره نموده و می فرماید: و در وجود خودتان (نیز آیات و نشانههایی) وجود دارد،آیا مشاهده نمی کنید (۳)؟
آیا اگر اعمالی که به تقدیر خداوند توسط اعصاب خودکار و غیر ارادی کنترل می شود، وابسته به اراده بود، و مثلا لازم بود با تصمیم و اراده هنگام ورزش و فعالیت ضربان قلب افزایش یابد و یا با تصمیم و اراده هنگام ورود به مکان تاریکتر قطر مردمک چشم افزایش یابد و… چه پیش می آمد؟
و بالعکس اگر اعمالی که با اراده کنترل می شود، غیر ارادی بود، و مثلا حرکات دست و پا تحت ارادۀ ما نبودند، چه اتفاقی می افتاد؟
اگر چشم عوض وجود در مکانی بالا مثلا در وسط بدن بود چه پیش می آمد؟
اگر در کف دست و داخل چشم نیز مو می رویید چه پیش می آمد؟
اگر موها و ناخنها دارای اعصاب حسی بودند، هنگام کوتاه کردنشان چه اتفاقی می افتاد؟
وانگهی تمامی این نشانهها و دلالتها که ذکر شد مربوط به وجود محدود انسان است. و در آسمان و زمین هزاران دلالت و آیات و نشانههای دیگر برای اهل تعقل و فکر وجود دارد که خالقی مدبّر و حکیم را در مورد آنها ثابت می کند. که جعفر بن محمد، امام صادق علیه السلام در حدیث معروف به توحید مفضل، موارد زیادی را در این راستا و در همین جهت ذکر می فرمایند؛ و هیچ عقل سلیمی خلاف آن را بر نمی تابد.
و پا فشاران در انکار و تکذیب این دلایل و حقایق واضح از مصادیق مسلّم این فرمایش الهی در سورۀ روم می باشند که تکذیب آیات الهی را ناشی از عاقبت کار بدکرداران می داند (۴)؛ و بدون شک شدت انجام گناهان و اعمال زشت آنها را به چنین انکاری کشانده است.
—————————————————————————————–
(۱) از جمله مراجعه شود به مقالۀ؛ رودۀ کوچک و نقش آن در دستگاه گوارش، بخش جذب، در وب سایت: https://blog.faradars.org/
(۲) مراجعه شود به مقالۀ؛ رگ خونی، در وب سایت:
https://fa.wikipedia.org/
(۳) ذاریات، ۲۱
(۴) روم، ۱۰
—————————————————————————————–
پاسخ صوتی: