اسلام پاسخ
Search

پوچی ادعای آوردن مانند قرآن (گروه ۶ شماره ۷)

4.6/5 - (74 امتیاز)

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان: پوچی ادعای آوردن مانند قرآن
گروه ۶: پاسخ‌های مربوط به حقانیت قرآن.
شماره: ۷
نوع پاسخ: نوشتاری و صوتی
– پاسخ صوتی را در پایین متن دریافت نمایید.
تاریخ ثبت: دوشنبه دوازدهم خرداد ماه چهارصد و چهار

سؤال:
با توجه به اینکه خداوند در قرآن از مخالفین درخواست می کند که اگر می توانند مانند قرآن را بیاورند، و اعلام می کند که حتما در این امر شکست خواهند خورد، و گاها ادعا شده است که مانند آن را آورده‌اند، اگر می شود توضیح دهید.

پاسخ نوشتاری:
برای واضح شدن این امر که تَحدِّی، یعنی مبارز طلبیدن با اعلام شکست قبلی از برای طرف مقابل ، نامیده می شود؛ ابتدا نوع و کیفیت فراخوانی قرآن در این مورد، سپس معنا و معیارهای مانند قرآن بودن، و پس از آن نقد ادعای مدعیانی که ادعا کرده‌اند که در این زمینه پاسخ داده‌اند، و در نهایت نتیجه مورد بررسی قرار می گیرد.

الف- فراخوانی مدعیان توسط قرآن و اعلام عدم ناتوانایی آنها:
فراخوانی اهل شک و کسانی که قرآن را دروغ بسته شده به خداوند اعلام می کنند به این امر، از جمله در سورۀ بقره و سورۀ هود؛ و اعلام عدم توانایی و شکست قطعی آنها در انجام این عمل، در همان سورۀ بقره پس از فراخوانی و همچنین در سورۀ اِسراء با قاطعیت مطرح می گردد؛ و در سورۀ هود نیز تلویحا عدم توانایی آنها در این امر اعلام می شود.

در سورۀ بقره (۱) می فرماید:
اگر نسبت به آنچه که بر بندۀ خویش نازل کردیم در اندک تردیدی می باشید، اگر راست می گویید مانند آن یک سوره بیاورید و گواهانتان از غیر خداوند را فراخوانی کنید؛ و اگر این کار را انجام ندادید و هرگز انجام نخواهید داد، از آن آتشی که سوخت آن مردم و سنگهاست و برای کافران آماده شده است بپرهیزید.

و در سورۀ هود (۲) می فرماید:
آیا می گویند آن را از جانب خود ساخته و به دروغ (به خداوند) نسبت داده است، بگو اگر راست می گویید پس شما نیز ده سورۀ ساختگی که مانند آن باشد بیاورید و هرکس از غیر خداوند را که می توانید فراخوانی نمایید؛ و اگر درخواست شما را برآورده نکردند، بدانید که جز این نیست که آن به علم خداوند نازل شده است و اینکه هیچ خدایی به غیر از او نیست، پس آیا تسلیم می شوید.

و در سورۀ اِسراء (بنی اسرائیل) (۳) می فرماید:
بگو اگر انسان‌ها و جنیان جمع شوند که مانند این قرآن را بیاورند، هرچند برخی از آنها کمک و یاور برخی دیگر باشند باز هم نخواهند توانست مانند آن را بیاورند.

مشاهده می شود که در این فراخوانی‌های همراه با اعلام شکست مسلم و پیشگویانه آنها، اهل تردید و عناد از دو جنبه فراخوانی شده‌اند، که عبارتند از:

جنبۀ اول:
و آن چیزی است که در ظاهر آیۀ بیست و سوم سورۀ بقره ذکر گردیده و در تفاسیری همچون تفسیر امام حسن عسکری (۴) مفصل نقل گردیده است؛ و آن فراخوانی آنها به آوردن یک سوره از جانب شخصی مانند پیامبر است، که به شهادت تاریخ تا قبل از نزول قرآن چهل سال در میان آن مردم و زیر نظر آنها در سفر و حضر حضور داشته، که نه می خوانده و نه می نوشته و نه کتابی را آموخته و نه به نزد عالمی رفت و آمد داشته و نه از احدی علم آموخته است. سپس قرآنی را می آورد که جوامع علم و حکمت و علم اولین و آخرین را در بر دارد.
که در آن آیه می فرماید: “مِن مثله”، یعنی از جانب کسی مانند او، که شما او را به عنوان کسی می شناسید که درسی نیاموخته است؛ پس اگر راست می گویید، یک درس نخوانده مانند او را بیاورید که بتواند یک سوره مانند قرآن با جامعیت علمی و فصاحت و بلاغت بیاورد.
و این جنبه در نزد همگان واضح است که انجام چنین عملی محال است و جز به عنوان معجزه اتفاق نخواهد افتاد؛ و این جنبه از جنبۀ دوم واضح‌تر و در نزد عموم قابل فهم‌تر است.

جنبۀ دوم:
فراخوانی همگان به آوردن مانند قرآن با پیشگویی اعلام شکست قطعی آنها؛ در این فراخوانی و اعلام، قرآن صراحتا همگان را به این کارزار فرا می خواند و در عین حال اعلام می کند که اگر تمامی انسان‌ها و جنیان جمع شوند و یکدیگر را یاری کنند، نمی توانند مانند این قرآن را بیاورند. زیرا آنچه که با واسطۀ بشر و مخلوقات انجام شده باشد توسط بشرهای دیگر نیز انجام خواهد شد، نه آنچه که خاصتا از جانب خداوند است.
در این جنبه چون نفی آن نیاز به بررسی دقیق تری دارد و ممکن است در ابتدا برای افراد کم اطلاع فریبنده باشد، گاها مدعیانی پیدا می شوند و عرض اندامی می کنند تا اینکه پوچی ادعای آنها توسط اهل علم بر ملا می گردد.

ب- معنا و معیارهای مانند قرآن بودن:
مسلما منظور از آوردن مانند قرآن، آوردن سخنی است كه با وجود آنکه عین خود قرآن نیست و از عبارات قرآن اقتباس نشده است؛ هم چون قرآن از نظر معنویت دارای جایگاهی ارجمند و والا بوده و در درجه‎ی اعلای بلاغت و فصاحت قرار گرفته باشد؛ سخنی توانا و قدرتمند، رسا و گویا، با محتوایی بلند و متین و استوار، حاوی احکام و حکمت‌ها، حاوی جریانات راستین گذشتگان و اخبار غیبی آیندگان، و عاری از تناقضاتی که با معیارهای علمی تناقض شناخته می شوند.
پس جهت نقد و بررسی دقیق‌تر این قبیل ادعاها، ابتدا معیارهای معقولی که منظور از مانند قرآن آوردن را واضح می کند، رده بندی می نماییم؛ این معیارها شامل موارد مسلم زیر می باشند:

یک- جمله‌های آن از خود قرآن اقتباس نشده باشد، به عبارت دیگر با مقداری تغییر، عین و خود قرآن آورده نشده باشد؛ چرا که در اینصورت همانند سازی نشده است، بلکه فریبکارانه عین قرآن با تغییرات آورده شده است.

دو- همانطور که خود قرآن حتی در بین غیر مسلمین به فصاحت و بلاغت و زیبایی عبارات معروف است (۵)، مورد ادعا نیز چنین باشد.

سه- چیدمان و زیبایی عبارات و نظم شگفت آور موجود در آیات بدون آنکه شعر باشد، از مختصات سوره‌های قرآنی است؛ حال مورد ادعا نیز بایستی چنین باشد.

چهار- همانطور که تمامی عبارت‌های خود قرآن حاوی حکمت‌ها و بیان حقایق مهم و عبرت انگیز است، مورد ادعا نیز چنین باشد؛ نه اینکه به صرف ساخت عبارتی شبیه برخی آیات یاوه گویی شود، مانند عبارت ساختگی مُسیلَمۀ کذاب، که در بند “ج” خواهد آمد.

پنج- مانند خود قرآن، مورد ادعا نیز دارای براهین محکم و متقن و ساکت کننده در مقابل ایده‌های مخالف باشد، مثلا در سورۀ یس (۶) هنگامی که انکار منکرین در مورد زنده کردن استخوان‌های پوسیده را مطرح می کند، با برهانی قاطع اینگونه پاسخ می دهد:

بگو همان کسی آنها را زنده می کند که اولین بار آنها را پدید آورد و او نسبت به تمامی خلق دانا می باشد – همان کسی که از درختان سبز برای شما آتشی قرار داده است که شما از آن آتش افروزی می کنید – آیا آن کسی که آسمان‌ها و زمین را آفرید قادر نیست مانند آنها را خلق کند، آری بدون شک (قادر است) و او خلّاق و بسیار دانا است.

شش- قرآن هم حاوی نقل جریانات راستین و عبرت انگیز گذشتگان، و هم حاوی اخبار غیبی از آیندگان است. بعنوان مثال قرآن در سورۀ روم (۷) از پیروزی آیندۀ رومیان بعد از شکست شان، و در سورۀ نحل (۸) از پدید آوردن مرکب‌هایی به غیر از حیوانات در آینده خبر می دهد، که تمامی آنها به وقوع می پیوندد؛ حال مورد ادعا نیز بایستی از این موارد خالی نباشد.

هفت- با بررسی‌های علمی قرآن عاری از اختلاف و تناقض گویی است، و با وجود آنکه طی بیست و سه سال و به تدریج و در موارد قابل توجهی مرتبط با موضوع و شرایط خاص نازل شده است، عبارات آن یکدیگر را تصدیق می نمایند و الفاظ و معانی آن یکنواختند؛ و خود قرآن در سورۀ نساء (۹) می فرماید: و اگر از جانب غیر خداوند بود در آن اختلاف فراوانی می یافتند. که قطعا چنین کتابی که حاوی انواع مسائل علمی و احکام و قصص و اخبار غیبی و خبر از قیامت و … است و به تدریج در طی زمانی طولانی توسط شخصی که او را درس نخوانده می دانید ارائه شده است، اگر از جانب غیر خداوند بود در آن تناقض گویی و اختلاف زیادی آشکار می گردید و در الفاظ و معانی آن اختلاف مشاهده می شد. حال مورد ادعا هر چند علی القاعده مستقل از این عوامل است، ولی لااقل بایستی عاری از تناقض گویی باشد. و هرگاه با وجود نبودن این عوامل در مورد آن حاوی تناقض گویی باشد، هرچه بیشتر پوچی آن بر ملا می گردد.

و موضوع حق دیگری که چون ممکن است مورد مناقشه قرار گیرد، ما فعلا از استدلال به آن صرف نظر می کنیم؛ ولی حقیقتی است که در مورد هرچه بیشتر باطل بودن ادعاها قلوب مؤمنین را محکم‌تر می کند، آن است که مورد ادعا اگر واقعا مانند قرآن است بایستی در کلیات دعوت به سوی هدایت و رشد، یعنی توحید و یکتاپرستی و تصدیق پیامبران و کتب آسمانی گذشته و…، مانند قرآن باشد.

ج- نقد ادعای مدعیان:
از نظر تاریخی مهمترین معارضه در این مورد، معارضۀ مُسیلَمه، معروف به مسیلمۀ کذاب است که در سال دهم هجری ادعای پیامبری نمود و به زعم خود از جمله، سوره‌ای را در معارضه با سورۀ قارعه و حاقه ساخت. و مورد بعدی مربوط به سال‌های اخیر و کتابی است که توسط مسیحیان، موسوم به فرقان الحق در رد اسلام و قرآن و تکذیب پیامبر والامقام آن، و سعی در اثبات عقاید باطل نصرانیت و مسیحیت تحریف شده، در لوای ارائۀ سوره‌هایی در معارضه با قرآن، تألیف شده است. که این دو مورد در زیر مورد نقد و بررسی قرار می گیرند:

ساختۀ مُسیلَمه:
او در معارضه با سورۀ قارعه و حاقه، بافتۀ زیر را ارائه داد:
الفیل، ما الفیل، و ما ادراک ما الفیل، له ذنب وبیل و خرطوم طویل!
یعنی: فیل، فیل چیست؟ و چه چیز تو را آگاه کرد که فیل چیست؟ او دارای دمی سفت و سنگین و خرطومی دراز است.
که از بیان هرگونه حکمت و ذکر حقیقت مهم و عبرت انگیز خالی است، که صرفا از ظاهر آیات تقلید شده و موضوعی بی محتوی و در حد یاوه‌گویی ذکر گردیده است.
چرا که تکرار عبارت در سوره‌هایی مانند “قارعه” و “حاقه” برای آن است که قرار است بعد از آن موضوعی مهم و تکان دهنده‌ای مطرح شود، نه موضوع پیش پا افتادۀ سفت و سنگین بودن دم و دراز بودن خرطوم فیل.
وانگهی، بدون تکرار نیز در کجای قرآن مانند چنین مطلب بی ربط و بدون نتیجه گیری خاص ذکر شده است؟
و دیگر اینکه این قبیل تکرارها در قرآن در مورد واژه‌های کلی و مبهم بکار می رود، و شنونده با هیجان منتظر تعیین نوع آن و خبرهای مهم در مورد آن است؛ مانند: القارعة، ما القارعة (۱۰)… یعنی: آن واقعه و حادثۀ کوبنده، آن حادثۀ کوبنده چیست؟ …، نه واژه‌ای مانند فیل که به محض ذکر آن غالبا کل وجودش در ذهن شنونده نقش می بندد.

جعلیات موسوم به فرقان الحق:
گفتیم که این جعلیات کتابی است که بدون آنکه نویسندۀ آن بطور واضح معین شده باشد و یا پیامبر دروغینی که نویسنده چنین وانمود می کند که عبارات کتاب بر او نازل شده است، معرفی شده باشد؛ حاوی چندین مبحث، و هر مبحث شامل چند فقره می باشد که نویسنده سعی کرده است آنها را شبیه سوره‌ها و آیات قرآن جا بزند، و محتویات آن عموما شامل تبلیغ نصرانیت و یا همان مسیحیت تحریف شده‌ای می باشد که به سه‌گانگی در مورد خداوند و انکار اسلام و بسیاری از آموزه‎های آن قائل است.
پس نویسنده در این کتاب دو هدف، شامل؛ ادعای آوردن مانند قرآن، و تلاش شدید در باطل جلوه دادن حقایق مسلم آن و حق جلوه دادن اباطیل نصرانیت و قائل بودن به سه‌گانگی در مورد خداوند را دنبال می کند.
که ما در اینجا فعلا باطل بودن ادعای مانند قرآن بودن آن را بر اساس هفت معیار ذکر شده در بند “ب” ثابت می کنیم:

معیار اول:
بطور واضحی بسیاری از عبارات آن یا از خود قرآن و واژه‌های آن اقتباس گردیده و یا عین عبارات قرآن است که در جایگاه‌های کلیدی معانی و ضمایر آن تغییر داده شده است. بعنوان نمونه در فقرۀ اول مبحث وحی (مبحث ۶۱) که او آن را سورۀ وحی می نامد، می گوید:
و نصطفی من عبادنا المؤمنین من نشاء لیبلغ سنننا هادیا و مذکرا و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ننزّله بالحق علی قلبه … (که ان شاءالله ترجمۀ این فقره در آخر ذکر معیار هفتم خواهد آمد).

حال در همین تکۀ کوچک؛ از سه جای قرآن واژه و عین اقتباس شده است، که عبارتند از:
۱- واژه اصطفی، به معنای برگزیدن، که به صورت‌های مختلف در چندین جای قرآن بکار گرفته شده است (۱۱).
۲- عین عبارت: و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی (۱۲).
۳- اقتباس از عبارت: نزّل … علی قلبک (۱۳).
همچنین در فقره نهم همان مبحث، عین عبارت: عبس و تولی (۱۴).
و در فقرۀ دوازدهم، عبارت: امیّون لا یعلمون الکتاب الا الامانی (۱۵)، و عین عبارت: ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون (۱۶).
و در فقرۀ پانزدهم، آیۀ: ان جاءکم فاسق بنبأ … (۱۷)، اقتباس شده است.
که اینها نمونه‌ای از خروار جعل عبارات قرآنی در سراسر این کتاب ساختگی است.
که همین معیار به تنهایی هم ادعای آوردن مانند قرآن را باطل می کند، و هم پوچی و غیر واقعی بودن مطالب آن را؛ و مانند آن است که مثلا کسی محصول یک کارخانۀ عظیم خودروسازی را ظاهری و غیر کارآمد اعلام کند، و مدعی باشد که خود می تواند نوع واقعی و نمونۀ مانند و کارآمد آن را بسازد؛ ولی در عمل عین اجزا و یا تکنولوژی همان خودرو را اقتباس و سر هم می کند و با تغییراتی ظاهری آن را ساخت خود جلوه می دهد، و با نوشته‌هایی بر روی اجزای آن به غیر حق علیه سازندۀ اصلی تبلیغات می کند؛ و در عین حال به دلایل مختلف کاربری و کارآمدی آن را نیز در جهتی نادرست قرار می دهد.

معیار دوم:
جز در مواردی که حجم زیادی از خود قرآن را آورده و در واقع متن خود قرآن است، بقیۀ عبارات آن از لحاظ فصاحت و بلاغت شبیه قرآن نیست.

معیار سوم:
از لحاظ چیدمان و زیبایی و نظم شگفت آوری که در قرآن مشاهده می شود؛ خصوصا در مواردی که در بکارگیری واژه‌های قرآنی کم می آورد، فقدان آن در جعلیات این کتاب واضح است. و اگر هم در مواردی مشاهده شود، ناشی از تقلید فراوان از عین عبارات خود قرآن است. و این فقدان در مباحثی مانند مبحث سلام (مبحث ۴)، واضح است.

معیار چهارم:
در مواردی، همچون ساختۀ مُسیلَمۀ کذاب، به صرف تلاش در جهت شبیه سازی با قرآن بدون آنکه بیان حقیقت متناسبی با واژه یا عبارت بکار برده شده وجود داشته باشد، بطور واضحی موضوع بی ربطی گفته شده است.
بعنوان مثال در قرآن نزول مائده یا سفرۀ آسمانی بعنوان جشن و عیدی از برای اولین و آخرین (از مؤمنین)، هنگامی مطرح می شود که حواریون از عیسی بن مریم بعنوان یک واقعۀ خاص و مهم و اعجاز آن را از او درخواست می کنند تا از خداوند بخواهد که چنین سفرۀ معجزه آسایی نازل شود تا قلوبشان آرام یابد و آیه و نشانۀ خاصی از جانب پروردگار باشد و بر وقوع این معجزه گواه باشند؛ که خداوند با شرایط می پذیرد و نازل می کند (۱۸).
حال جاعل کتاب موسوم به فرقان الحق در مبحث مائدۀ کتاب خویش (مبحث ۲۸) ، که جهت ایجاد تلبیس در مقابل قرآن، آن را سورۀ مائده می نامد، آیۀ نزول مائدۀ قرآن و عید بودن برای اولین و آخرین را بصورت زیر، صرفا در مورد موضوع معمول نان مطرح می نماید. هرچند نانی که هر روز خورده می شود نعمت بزرگی است، ولی با موضوع نزول مائده‌ای که امر خاص و معجزه‌ای بزرگ و عید اولین و آخرین از مؤمنین است، تناسب ندارد. عین جعل او در این مورد چنین است:
و انزلنا علیکم مائدة من السماء خبزا حیا یکون لکم عیدا لاوّلکم و آخرکم.
یعنی: سفره‌ای را از آسمان بر شما نازل کردیم که آن نانی زنده می باشد تا برای اولین و آخرین شما عید باشد.
نمونۀ دیگر تحریف و استفادۀ کاملا نامناسب از آیۀ سورۀ نجم است، که خداوند متعال می فرماید:
و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی (۱۹)، یعنی: او (پیامبر) از روی هوای نفس سخن نمی گوید بلکه آن نیست مگر وحیی که القاء و الهام می شود.
و او در فقرۀ یازدهم مبحث ثالوث (ادعای سه ذات برای خداوند) و به قول خودش سورۀ ثالوث (مبحث ۱۲)؛ بطور مضحکی از شکل دگرگون شدۀ این آیه برای رد یک موضوع، که فعلا آن موضوع مورد بحث ما نیست، اینگونه استفاده می کند، که می گوید:
و ما نطقوا عن الهوی ان هو الا وحی شیطان رجیم، آنها آن سخنان را از روی هوای نفس نگفتند و بلکه آن سخنان نیست مگر القاء و الهام شیطان رجیم.
در حالی که در آیۀ قرآن، نفی دو چیز متضاد؛ یعنی هوای نفس و وحی الهی، در مقابل یکدیگر است و با این گفتار موضوع مهمی که حقانیت قرآن است ثابت می شود؛ ولی در اینجا مضحکانه دو چیز همسو در مقابل یکدیگر نفی می شوند، که هر دو باطلند، و مطلب جدیدی ثابت نمی گردد.

معیار پنجم:
دیدیم که قرآن در مقابل ایده‌های مخالف دلایل محکم و متقن و ساکت کننده مطرح می کند، ولی در جعلیات این کتاب در اعلام مطالب مخالف با قرآن، یا صرفا ادعای بدون دلیل مطرح می شود و یا گاهی دلایلی سست و تار عنکبوتی ذکر می گردد. که ما به ذکر دو نمونه در این مورد کفایت می کنیم:

نمونۀ اول: در فقرات مختلف مبحث سلام (مبحث ۴)، خصوصا در فقرات ۴ – ۶ و ۱۰ و ۱۴ – ۱۵، همانطور که در معیار اول گفته شد، طبق معمول کتاب خویش، با استفاده و جعل از خود آیات قرآن، با آیات مربوط به جنگ و جهاد به شدت مقابله می کند و کلا دستور به جنگیدن در مقابل مخالفین و کفار و مشرکین و کشتن (که می تواند شامل قصاص باشد) را تکذیب نموده و زشت می شمارد و روش و سنت خداوند را فقط مهربانی و محبت اعلام می کند؛ ولی هیچ دلیل و برهانی در این مورد اقامه نمی نماید. در حالی که براهین مختلفی در باطل بودن این ادعا وجود دارد، که ما به ذکر برخی از آنها کفایت می کنیم:

۱- کدامین عاقل از اهل تجربه می تواند ادعا کند که حتی فرزندان خردسال خود را در خانه صرفا با محبت و بدون هیچگونه عامل بازدارنده، می تواند کنترل نماید؟
۲- کدام عقل سلیم می پذیرد که دزدان و جنایتکاران و اهل خیانت و تجاوزکاران و … ، بدون آنکه از عقوبتی بترسند، فقط با مهربانی و کلام نرم، تحت کنترل قرار می گیرند؟
۳- نصرانی بودن نویسندۀ کتاب مسلم است، و مسیحیان به مجموعۀ کتاب مقدس موجود شامل عهد جدید و عهد عتیق قائلند.
حال بعنوان نمونه، درآیات ۲۱ – ۳۵، فصل بیست و یکم از سِفر چهارم (سیفر اعداد) تورات، بوضوح وارد شده است که موسی در مسیر کوچ دادن بنی اسرائیل از مصر به شام، هم با سِیحون پادشاه اَموریان می جنگد و برآنها غالب می شود و هم به امر پروردگار با عوگ پادشاه سرزمین باشان وارد جنگ می شود و آنها را به قتل می رساند (۲۰).
و در آیات ۲۶ – ۲۸، فصل سی و دوم از سِفر دوم (سِفر خروج) به صراحت وارد شده است که موسی پس از بازگشت از کوه سینا و مشاهدۀ گوساله پرستی آنها، حکم به قتل گوساله پرستان می دهد و در آن روز حدود سه هزار نفر به دستور او به قتل می رسند (۲۱).
و همچنین در فصل ششم و هفتم سِفر اول (سیفر تکوین) جریان هلاکت و غرق شدن قوم نوح به امر پروردگار، پس از تمردشان، به صراحت وارد شده است (۲۲).
آیا نویسنده می تواند اینها را تکذیب کند؟!
۴- می دانیم که پاپ بالاترین مقام پر جمعیت ترین گروه مسیحیان، یعنی کاتولیک‌ها در هر زمان است؛ و می دانیم که جنگ‌های وسیع موسوم به جنگ‌های صلیبی میان مسیحیان و مسلمانان که حدود دویست سال، از سال ۱۰۹۵ – ۱۲۹۱ میلادی (۴۸۸ – ۶۹۰ هجری قمری) طول کشید و خلق زیادی در آن کشته شدند، به دستور پاپ اوربان دوم و با شعار تصرف سرزمین‌هایی همچون اورشلیم، آغاز شد. آیا جاعل کتاب فرقان الحق حکم کفر این پاپ را صادر می کند؟!

نمونۀ دوم: و در فقرۀ پانزدهم مبحث ثالوث (مبحث ۱۲)، برای اثبات اعتقاد مشرکانۀ سه‌گانگی از برای خداوند و پدر بودن خداوند، با قیاسی مع الفارق و برهانی بسان خانۀ عنکبوت، می گوید:
مگر نه این است که یک کدام از شما بعنوان انسانی که تنهاست و شریکی از برای او در ذاتش نیست در عین حال پدر فرزندش و پسر پدرش می باشد …!
در حالی که در این استدلال سست، خداوند یکتایی که با کسی مقایسه نمی شود با مخلوقش مقایسه گردیده، و انسانی که بعنوان یک مخلوق قائم به ذات نیست و ذاتش مخلوقی است که از اشیاء مختلف ترکیب گردیده و وابسته به عوامل متعدد می باشد و در مشارکت با آن عوامل قرار دارد، بر خلاف واقع بعنوان کسی که شریکی در ذاتش نیست ذکر شده، و خالقی که نه از پدری متولد گردیده و نه فرزندی می آورد، با انسانی که ماهیت او اینچنین است سنجیده شده است.
حال با دید عقل و انصاف نیک بنگرید؛ براهین محکم و حکیمانۀ قرآن کجا، و این براهین سست و بی پایه کجا؟! آیا اینها مانند قرآن را آورده‌اند؟

معیار ششم:
جعلیات موسوم به فرقان الحق، بر خلاف قرآن، فاقد بیان احکام دینی، و همچنین فاقد نقل جریانات راستین و عبرت انگیز گذشتگان، و اخبار غیبی آیندگان است؛ و در این مورد نیز شباهتی به آن ندارد. و مضحک اینجاست که با این وجود، در فقرۀ پانزدهم مبحث فرقان (مبحث ۱۱)، باز با اقتباس از سورۀ یوسف (۲۳) ادعا می کند که کتاب او راست ترین قصه‌ها را از برای ما نقل می کند!

معیار هفتم: در جعلیات او تناقض گویی‌های واضحی در مسائل عمیق اعتقادی مشاهده می شود، که ما علاوه بر موردی که در معیار ششم ذکر شد، به ذکر سه نمونه دیگر در این مورد کفایت می کنیم:

۱- آغاز کتاب با تناقض گویی واضح و مضحک در مورد یگانگی و سه‌ گانگی خداوند آغاز می گردد: یعنی هم قبل و هم بلافاصله پس از آنکه خداوند را یگانه معرفی می کند، مهر سه‌ گانگی بر او می زند، عین عبارت او، که در واقع بیان اعتقاد نصرانیت است، چنین است:
بسم الاب الکلمة الروح الاله الواحد الاوحد، مثلّث التوحید موّحد التثلیث … ، به نام پدر کلمه و روح، خداوند یکتای یگانه که یگانه بودن را سه‌ گانه و سه‌ گانگی را یگانه کرده است.
در حالی که یگانگی و سه‌ گانگی دو امر متناقض و متضاد یکدیگرند. و او تلاش می کند تا با فریب کاری در بکار بردن کلمات در عین جا انداختن شرک سه‌ گانگی ادعای یگانه پرستی نماید. ولی غافل از این که در نزد اهل عقل و فهم جرم او سنگین‌تر می شود، چرا که به خداوند یگانه افترا می بندد که خود او شرک سه گانه را تأیید کرده است.
تأیید دیگر در اعتقاد به شرک صاحب کتاب و تناقض کلامش با یگانه دانستن خداوند، در فقرۀ هفدهم مبحث مسیح (مبحث ۸) می باشد، که در سیاق کلام عیسی مسیح را ذات خداوند اعلام می کند.

۲- در تناقضی چندگانه، در همان سر آغاز و سپس در شروع هر مبحث، از طرفی خداوند را پدر می نامد و از طرفی فرزند دار بودن او را منتفی می اعلام می کند؛ عین کلام متناقض او در فقرۀ سوم آغاز چنین است:
فهو اب لم یلد، و او پدری است که فرزند نیاورده است.
ولی در فقرۀ دهم مبحث محبت (مبحث ۲)، بی فرزندی خداوند را نفی نموده، و به خداوند اینگونه افتراء می بندد که گفته است :
و هنگامی که مؤمنین از بندگان ما بگویند که آنها پسران و دوستان ما هستند، کفر نورزیده‌اند و به خودشان ظلم نکرده‌اند؛ چرا که بندگان ما اولاد ما می باشند …
و از طرفی در فقرۀ دوم مبحث ثالوث (مبحث ۱۲)، می گوید:
ما فرزندی بر نگرفتیم و همسری نداشتیم …

۳- در فقرۀ بیست و چهارم مبحث مسیح (مبحث ۸)، پس از آنکه در یاوه گویی‌های فقرات قبل، پیامبر اسلام و آیات قرآن را خصوصا در مورد فرموده‌های آن نسبت به عیسی بن مریم و انجیل تکذیب می کند و به آن حقایق طعن می زند؛ برای آنکه از دید باطل خویش در این مورد فریب را کامل نموده و تیر خلاص را زده باشد، فرستاده شدن هر پیامبر بعد از مسیح و نزول هر کتابی بعد از انجیل تا روز قیامت را کاملا منتفی اعلام می کند، عین سخن ساختگی و افترای او به خداوند چنین است:
فما بعد کلمتنا من کلم و لا بعد تنزیلنا من مستنزل و لا بعد دین الحق من دین قویم الی یوم تبعثون، بعد از کلمه ما (مسیح) هیچ کلمه‌ای و بعد از تنزیل ما (انجیل) هیچ تنزیلی و بعد از دین حق (نصرانیت) هیچ دین درستی، تا روزی که مبعوث شوید نخواهد بود.
و از طرفی در فقرۀ اول مبحث وحی (مبحث ۶۱)، که ما متن آن در ابتدای معیار اول آوردیم، ظاهرا دروغ قبلی خویش را فراموش نموده و با فعل مضارع مطلق که آیندۀ نامحدود را نشان می دهد و همانطور که گفته شد با سه مورد اقتباس از قرآن و تحریف آنها، می گوید:
و ما (از اکنون تا آینده) هرکس از بندگان مؤمن خویش را که بخواهیم بر می گزینیم تا سنت‌های ما را در حالی که هدایت‌گر و یادآوری کننده است برساند و او از روی هوای نفس سخن نمی گوید بلکه آن نیست مگر وحیی که القاء و الهام می شود …
و در اینجا برخلاف قبل، طبق افترای دیگر او احتمال آمدن هر پیامبری که به او وحی می شود برای همیشه وجود دارد. که این دو افترا با یکدیگر متناقضند.
تناقض واضح و غیر قابل انکار دیگر در این مورد، ادعای نزول همین کتاب دروغین و پیامبر نامرئی دروغینی است، که او آن کتاب را بنام فرقان الحق معرفی نموده است، که در زیر در بند “د” ذکر خواهد شد.

د- نتیجه گیری:
در مورد سورۀ دروغین ساختۀ مُسیلَمۀ کذاب توضیحات کافی ذکر گردید.
و در مورد جعلیات موسوم به فرقان الحق نیز هرچند توضیحات کافی بود، ولی باز هم بعنوان جمع بندی می گوییم:
دیدیم که تمامی هفت معیار عقلانی و قابل قبول، برای اثبات مانند قرآن بودن این جعلیات، در این مورد صادق نیست؛ و در نتیجه شکی باقی نمی ماند که مباحث و فقرات این کتاب ساختگی و جعلی است. و با توجه به شدت اقتباس تحریف شده از واژه‌ها و عبارات، هرگاه عین عبارات قرآنی در لابلای آن مشاهده شود، تنها دزدی فرهنگی نویسنده را ثابت می کند.
و نکتۀ قابل توجه دیگر که هرچه بیشتر پوچی ادعای دست اندرکاران ارائۀ این مجموعۀ جعلی در این زمان ارتباطات را ثابت می کند، فقرۀ دوم و به بعد مبحث شهید (مبحث ۷۷) این کتاب است؛ که بطور خلاصه چنین ادعا می کند که این کتاب جعلی بر شخصی که او را معرفی نمی کند نازل شده است و او در عرض هفت شبانه روز آن را نوشته است و سپس دیگران او را کشته‌اند.
نمی دانم، چنین دست اندرکارانی چه می اندیشند؟ آیا حساب آبروی خود و مکتبی را که از آن دفاع می کنند در نظر ندارند؟ آیا فکر می کنند که تماما با گروه سفیهان و نابخردان طرفند؟ آیا در این جهان پر ارتباط، هیچکس این پیامبر دروغین و قاتلین او را نشناخت، و فقط کتاب او باقی ماند؟

(۱) بقره، ۲۳ – ۲۴
(۲) هود، ۱۳ – ۱۴
(۳) اسراء (بنی اسرائیل)، ۸۸
(۴) تفسیر العسکری، الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری، مهر- قم القدسة، چاپ اول ۱۴۰۹ ق، ص ۱۵۴ – ۱۵۵
(۵) از جمله مراجعه شود، به مقالۀ؛ قرآن در اوج فصاحت و بلاغت، در وب سایت: https: //hawzah.net
(۶) یس، ۷۸ – ۸۱
(۷) روم، ۲ – ۶
(۸) نحل، ۸
(۹) نساء، ۸۲
(۱۰) قارعه، ۱ – ۲
(۱۱) از جمله: بقره ۱۳۲، آل عمران ۳۳، نمل ۵۹، حج ۷۵، فاطر ۳۲
(۱۲) نجم، ۳ – ۴
(۱۳) بقره ۹۷، شعراء ۱۹۳ – ۱۹۴
(۱۴) عبس، ۱
(۱۵) بقره، ۷۸
(۱۶) انعام، ۱۱۶
(۱۷) حجرات، ۶
(۱۸) مائده، ۱۱۲ – ۱۱۵
(۱۹) = (۱۲)
(۲۰) کتاب مقدس، کتب عهد عتیق، ترجمۀ ویلیام گِلن و فاضل خان همدانی، ص ۲۹۳ – ۲۹۴
(۲۱) همان، ص ۱۶۵
(۲۲) همان، ص ۱۰ – ۱۳

پاسخ صوتی:

 

 

دریافت پیوند صوتی

کپی کردن لینک این مقاله

اشتراک گذاری محتوا:

LinkedIn
Telegram
Email
Print

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *