اسلام پاسخ
Search

قسمت چهارم پاسخ به یاوه ها در باره سیدالشهداء و موارد مربوطه؛ نفی ادعای دروغین گرمی رابطه امام حسین با معاویه

4.6/5 - (9 امتیاز)

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان: پاسخ به یاوه ها دربارۀ سید الشهداء و موارد مربوطه؛
قسمت چهارم: نفی ادعای دروغین گرمی رابطۀ امام حسین با معاویه

گروه ۹ : پاسخ های مربوط به حقانیت امامان معصوم
شماره: ۳– قسمت چهارم
نوع پاسخ: نوشتاری و صوتی
– پاسخ صوتی را در پایین متن دریافت نمایید.
تاریخ ثبت: بیست و هشتم آبان ماه هزار و چهارصد و یک

سؤال:
در قسمت اول این مبحث (گروه ۹ ، شماره۳ ، قسمت اول) گفتیم که مخالفی معاند خصوصا در جهت تحریک احساسات ملی گرایانه در ایرانیان، با مکر و تزویر و وانمود کردن دروغین انطباق کامل سخنانش با منابع صحیح، نارواهایی را در مورد سیدالشهدا حسین بن علی علیهما السلام و برخی از بزرگان وابسته به ایشان ابراز می کند.
که بنا شد طی چند قسمت، هر بار یک قسمت از سخنان او را مطرح نماییم و با پاسخ های متقن، مزورانه و یاوه بودن گفتارش را بر ملا نماییم. که به دنبال ارائۀ سه قسمت قبل، اکنون چهارمین قسمت را مطرح می کنیم؛ و به دوستان پیشنهاد می کنیم که به پاسخ های قسمت های قبل نیز مراجعه کرده باشند.

قسمت چهارم: نفی ادعای دروغین گرمی رابطۀ امام حسین با معاویه

او چنین وانمود می کند که امام حسین در طول بیست سال حکومت معاویه با او روابط گرمی داشتند و به همین دلیل با خواهر زاده اش لیلا ازدواج کردند، و در مقابل او سکوت کردند و کوچک ترین اقدامی بر علیه او انجام ندادند، بلکه در مدینه به اسقبال او می رفتند.

پاسخ نوشتاری:
باز هرچند ناروایی کلی این سخنان در نزد هر عاقلی که مقداری آگاهی از تاریخ اسلام دارد واضح است، ولی باز هم طبق روال در راستای شفاف شدن هر چه بیشتر حقایق، اقامۀ برهان نموده و می گوییم:

الف- با این نحوۀ برهان و یاوه گویی او، باز مصداق دیگری از فرمایش پیامبر راستین اسلام تحقق می یابد؛ که (از جمله در کتاب احتجاج ص۲۳) می فرمایند:

وَ إِنَّ اللَّهَ يَفْضَحُ‏ كُلَ‏ مُبْطِلٍ‏ بِإِقْرَارِهِ وَ يَقْلِبُ عَلَيْهِ حُجَّتَه‏ = خداوند هر دروغ پرداز ناروا گویی را با اقرار خودش رسوا می کند و برهانش را بر علیه خودش قرار می دهد.

چرا که او در ادعا و برهان باطل خویش، ازدواج امام حسین با لیلا را ناشی از روابط گرم ایشان در طول مدت حکومت و خلافت بیست سالۀ معاویه معرفی می کند؛ در حالی که با یک محاسبۀ سر انگشتی واضح می شود که ایشان سال ها قبل از به حکومت رسیدن معاویه با لیلا مادر علی اکبر ازدواج کرده بودند. و امام سجاد یعنی علی اوسط که به شهرت تاریخ کوچک تر از علی اکبر می باشند، حداقل سه سال قبل از آغاز بیست سالۀ حکومت معاویه متولد می شوند.
مضافا بر اینکه هیچگاه ازدواج با فرزند خواهر دلیل قطعی بر داشتن روابط حسنه با دایی نیست. و چه بسیار افراد فامیلی که با وجود قرابت نسبی، از لحاظ ایده و دین با یکدیگر ناموافق و حتی شدیدا مخالفند.

ب- برهان کذب دیگر او برای اثبات ادعای ناروایش این است که می گوید:
امام حسین در زمان حکومت معاویه در مقابل او سکوت کردند و کوچکترین اقدامی بر علیه او انجام ندادند.
دلایل بر اثبات کذب بودن این ادعا فراوان است، که چهار نمونه از آن عبارتند از:

۱- امام حسین در جواب نامه ای که به معاویه می نویسند و در مآخذ مختلف نقل گردیده و از جمله ابن قُتَیبه دینوری، مورخ قرن سوم، در کتاب الامامة و السیاسة (۲۰۴-۲۰۲) آن را نقل نموده است؛ به شدت معاویه را نسبت به قتل ها و اعمال نادرست و جنایاتش مورد عتاب قرار داده، و من جمله در پاسخ به این سخن او که به ایشان گفته است :
این امت را به فتنه نیفکن؛ می گویند:
من فتنه و آشوبی را بر این امت عظیم تر از آن نمی دانم که تو فرمانروای آنها شده ای.
و در پاسخ به این که گفته بود:
مصلحت خودت و دینت و امت محمد را در نظر بگیر؛ می گویند:
به خداوند سوگند که من چیزی را برتر از جهاد و مقابلۀ با تو (به عنوان مصلحت) نمی شناسم.
و در پایان نامه چنین می گویند:
ای معاویه، تقوای خداوند را پیشه کن و بدان که از برای خداوند نوشته ای است که هیچ کوچک و بزرگی را فرو گذار نکرده است مگر آنکه آن را به حساب آورده است. و بدان که هرگز خداوند این را به فراموشی نخواهد سپرد که تو بر اساس تهمت، دیگران را کشتی و گرفتی؛ و پسری را که شراب می آشامد و با سگان بازی می کند، فرمانروا (ولیهعد) قرار دادی؛ و من تو را نمی بینم مگر آنکه خودت را خوار و نابود کردی و دینت را هلاک نمودی و مردم زیر دست را ضایع کردی.

۲- مخالفت شدید امام حسین با بیعت گرفتن معاویه از برای یزید؛ که شهرت آن در تاریخ همچون وجود خورشید در نیمروز یک روز صاف در وسط آسمان است، که به عنوان نمونه می توان به بخشی از سخنان ایشان به معاویه در مدینه و هنگامی که برای بیعت گرفتن از برای یزید به آنجا آمده بود و به دروغ از او تعریف و تمجید می کرد، توجه نمود.
که باز طبق نقل همان کتاب الامامة و السیاسة (ج۱ ص۲۰۹) از جمله به او می گویند:

تو آنچنان از یزید تعریف می کنی که گویا می خواهی اوصاف شخص پوشیده ای را بیان کنی، و یا فرد غایبی را معرفی نمایی، و یا از علم خاص و موجودی که در نزد توست خبر دهی؛ در حالی که یزید خودش در مورد جایگاه اندیشه اش دلالت نموده است، و تو نیز در مورد (معرفی) یزید از همان راهی وارد شو که خودش وارد شده است؛

از گرد آوردن و به جان یکدیگر انداختن سگ های دعواگر از برای دعواگری و گلاویز شدن، و گرد آوردن کبوتران و شرط بندی بر سر مسابقۀ آنها با امثال خودشان، و گردآوردن کنیزکان و زنان آواز خوان دارای آلات موسیقی و نوازندگان لهو که تو او را تماشاچی (این صحنه) می یابی.
پس از این حیله و تلاشت دست بردار، و آیا این از برای تو کافی نیست که خداوند را در رابطه با گناه کردنت نسبت به این خلق به هرچه که تا کنون بوده ملاقات کنی و مرتکب بیش از این نگردی؟
پس به خداوند سوگند تو پیوسته آنقدر باطل را با جور، و ستم و خشم و غضب را با ظلم پرداخته و اعمال کرده ای، که سرزمین ها را (با این ظلم و جور) پر نمودی؛ و این در حالی است که میان تو و مرگ جز به اندازه یک بار چشم بر روی هم رفتن و خوابیدن فاصله ای بیش نیست.

۳- طبق آنچه که در کتاب احتجاج طبرسی (ج۲ ص۲۹۶) نقل شده است، دو سال قبل از مرگ معاویه امام حسین در جریان اعمال حج در منی در جمع بنی هاشم و برخی از انصار و فرزندانشان و صحابه و تابعین، در جماعتی که بیش از هزار مرد بودند؛ سخنرانی می کنند و از معاویه به عنوان طغیان گر یاد می کنند و ظلم و ستم های او را نسبت به خودشان و پیروان شان ذکر می نمایند.
ایشان در این سخنرانی برای رد دروغ ها و جسارت های معاویه، فضائل خود و پدر و مادر و خاندان شان را از قرآن بیان نموده و از فرمایشات پیامبر ذکر می نمایند، و در مورد آن گواه می گیرند. ایشان سپس آن جماعت را به خداوند سوگند می دهند که پس از بازگشت به محل سکونت شان این سخنان را به کسانی که به آنها اعتماد دارند برسانند.

۴- هرچند جریانی را که ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه (ج۱۸ ص۴۰۹) در مورد توقیف و مصادرۀ برخی از اموال معاویه و تقسیم آنها در بین اهل بیت و موالیان شان توسط امام حسین ذکر نموده، برای برخی از دوستان قابل هضم نمی باشد و آن را رد می نمایند.
ولی با این نگاه این موضوع نه تنها ثابت می شود، بلکه به عنوان یکی از نمونه های مهم خصومت و برخورد شدید ایشان در مقابل معاویه مطرح می باشد.
و آن نگاه به حق آن است که ایشان معاویه را چه از لحاظ اشغال پست عظیم خلافت پیامبر، و چه از لحاظ تصاحب اموال مسلمین شخصی غاصب می دانستند؛ و به این وسیله خواستند هم پیام غاصب بودن او را هر چه بیشتر به گوش همگان برسانند، و هم مقداری از اموال را به صاحبان اصلی اش بر گردانند.

ج- دروغ دیگر او در این راستا آن است که بدون دادن هیچ مأخذ مشخص، ادعا می کند ایشان در مدینه به استقبال معاویه می رفتند؛ در حالی که چه بررسی سیاق کلی برخورد ایشان با معاویه و چه بررسی اسناد تاریخی، باطل بودن این ادعا را ثابت می کند.
از لحاظ سیاق برخورد، من جمله در مواردی که در بالا ذکر شد، نفی این ادعا واضح است.
و از لحاظ مآخذ تاریخی، طبق آنچه که از جمله در تاریخ یعقوبی (ج۲ ص۲۳۹) نقل شده است، معاویه در سال های ۴۴ و ۵۰ هجری در ایام حج از شام به مکه، و طبعا به مدینه نیز می رود؛ ولی اثری از ادعای این شخص و این که در این سفرها امام حسین در مدینه به استقبال معاویه رفته باشند مشاهده نمی شود.
سفر دیگر معاویه به مدینه در سال ۵۶ هجری و زمانی است که به خاطر سرباز زدن مردم مدینه و خصوصا امام حسین و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابی بکر، از بیعت با ولایت عهدی یزید، به همراه هزار نفر سوار کار از اهل شام، به آنجا می رود؛ تا با تهدید و تطمیع آنها را وادار به چنین بیعتی نماید.
که در مورد این سفر نیز، نه جو موجود در آن با این ادعا منطبق است، و نه در هیچ کدام از مآخذ صحبتی از به استقبال رفتن امام حسین وجود دارد.
به طوری که طبری در کتاب تاریخ خویش (ج۵ ص۳۰۳) ، فقط می گوید؛ معاویه پس از ورود به مدینه به دنبال امام حسین فرستاد، و هیچ صحبتی از استقبال نمی نماید.
و ابن اثیر نیز در کتاب کامل (ج۳ ص۵۰۸) ، بدون آنکه استقبالی از جانب امام حسین مطرح باشد و با جو خصمانه ای که خصوصا در مورد بیعت یزید میان آن دو پیش آمده بود منطبق باشد؛ برخورد معاویه با امام حسین در نزدیکی مدینه را ذکر نموده و بیان می کند که معاویه با برخوردی خصمانه و تهدید آمیز با ایشان مواجه می شود، و به ایشان “لا مرحبا و لا اهلا” می گوید.
و سیاق جریانات این سفر در کتاب الامامة و السیاسة ابن قتیبه (ج۱ ص۲۱۲-۲۰۲) ، نیز به خوبی نشان دهندۀ همین حقیقت است که ملاقات ها هرگز بر سبیل استقبال نبوده است.
مضافا بر اینکه طبرسی در کتاب احتجاج (ج۲ ص ۲۹۴-۲۹۳) ، در ذکر یکی از سفرهای معاویه و ورود او به مدینه نقل می کند که هیچ کدام از قریش به اسقبال او نرفتند.

 

 

دریافت پیوند صوتی

کپی کردن لینک این مقاله

اشتراک گذاری محتوا:

LinkedIn
Telegram
Email
Print

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *